آذر 92
2 آذر شنبه شب با مامان و مامان بزرگم (مامان بابا) رفتيم تبريز. با قطار رفتيم و من خيلي ذوق زده بودم که با قطار ميخوايم بريم و ميگفتم ميخوايم بريم سوار قطار شيم و قطار هم بگه دو دو چي چي بعد گفتم اين که ميگه : تلق تلق ! خيلي هم خوشم اومد و کلي بازي کردم مخصوصا وقتي تخت بالا رو کشف کردم و نردبونش رو انقدر بالا پايين رفتم و شلوغي کردم تا نصفه شب شد وساعت 3 شب زوري خوابيدم! صبح هم زود رسيديم و پاشدم و خوابم هم پريد. تبريز هم خوب بود و خوش گذشت بهمون. کلي بازي کردم و شيطوني مهموني رفتيم و خلاصه کلي زحمت داديم و سه شنبه شب هم دوباره سوار قطار شديم و برگشتيم و چهارشنبه صبح خونه بوديم برگشتني هم خيلي مثل هميشه د...
نویسنده :
مامان
9:29